محمدامین پورامینی
رسالت انقلاب حسینى به طایفه، ملّت و یا زمان خاصى منحصر نمىشود. از این رو مىبینیم که مرتکبان و مسبّبان این فاجعه بزرگ تنها از سوى مسلمانان مورد تنفر و مخالفت قرار نمىگیرند، بلکه همه آزادگانجهان در طول روزگار از آنان بیزارى مىجویند؛ و از آن جمله برخى اهل کتاب حاضر در مجلس یزید بودند، جای دارد به برخی از ریشه های این مسئله نظری بیفکنیم.
این درست است که عمق فاجعه و تراژدى طلب مىکند که هر انسان آزادهاى در برابرش موضع روشن، عالى و استوار بگیرد. اما در اینجا ریشههاى مسأله به مطالبى باز مىگردد که در آثار و کتابهاى اهل کتابدرباره واقعه کربلا آمده است.
«سالم بن ابى جعده» از «کعب الاحبار» نقل مىکند که گفت: در کتاب ما آمده است که مردى از فرزندان محمد رسول الله(ص)کشته مىشود و هنوز عرق چارپایان یارانش خشک نمىشود که به بهشت در مىآیند و دست در گردن حور العین مىاندازند.در این هنگام حسن(ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او این است؟ گفت: نه. سپس حسین(ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او ایناست؟ گفت: آرى.
در «کامل الزیارة» از «خالد ربعى» نقل شده است که گفت: کسى که از کعب شنیده بود برایم چنین نقل کرد: نخستین کسى که قاتلحسین(ع) را لعنت کرد ابراهیم خلیل الرحمن بود. خودش او را لعن کرد و از فرزندانش نیز عهد و پیمان گرفت که او را لعن کنند. سپس موسى بن عمران او را لعن کرد و امّتش را نیز به این کار فرمان داد. سپس داود او را لعن کرد و بنى اسرائیل را به اینکار فرمان داد. سپس عیسى او را لعن کرد و فراوان مىگفت: اى بنى اسرائیل قاتلش را لعنت کنید؛ و اگر روزگارش را درککردید از یارى او باز مایستید. زیرا هر کس با او شهید شود گویى که با پیامبران در جنگ پیشروى کرده است... گویا من به بارگاهش مىنگرم.هیچ پیامبرى نبود مگر اینکه کربلا را زیارت کرد و کنارش ایستاد و گفت: تو بقعهاى هستى با خیر فراوان و ماه تابان در تومدفون مىشود.
خوارزمى نقل مىکند که وقتى کعب الاخبار در روزگار عمر بن خطاب مسلمان شد به مدینه آمد. مردم شهر از او دربارهحوادث روزگار آخر الزمان مىپرسیدند و او در پاسخ آنها مىگفت: بزرگترین آنها درگیرى خونینى است که هرگز فراموشنمىشود؛ و آن همان فسادى است که خداى متعال در کتاب شما از آن یاد کرده و فرموده است: تباهى در خشکى و دریاآشکار گردید. تبهکارى با هابیل به دست قابیل آغاز گردید و با قتل حسین بن على(ع) پایان مىپذیرد. سپس کعب گفت:شاید قتل حسین را آسان مىگیرید، آیا نمىدانید که در روز قتل او درهاى همه آسمانها گشوده مىشود و به آسمان اجازه داده مىشود که خود تازه بگرید؟ وقتى دیدیدکه سرخى از شرق و غرب آسمان برآمده است، بدانید که براى حسین(ع) مىگرید.به او گفتند: اى ابا اسحاق چرا آسمان براى پیامبران پیشین و فرزندانشان و براى کسانى که از حسین(ع) بهتر بودند چنیننمىکند؟ او جواب داد: واى بر شما قتل حسین(ع) کارى است بس بزرگ، چرا که او پسر دختر بهترین پیامبران است و او راآشکارا و ظالمانه به قتل مىرسانند و سفارش رسول خدا(ص) را دربارهاش رعایت نمىکنند، در حالى که از نسل پیامبر(ص) و پاره تن اوست و با دریایى از اندوه در کربلا کشته مىشود.
ابن کثیر گوید: از کعب الاحبار روایاتى درباره کربلا نقل شده است.
«رأس الجالوت» گفته است: من مىشنیدم که فرزند یکى از پیامبران در کربلا کشته مىشود. چون به این سرزمین مىرسیدم،چارپایم چنان مىدوید که من جا مىماندم! اما پس از کشته شدن حسین(ع) به آرامى حرکت مىکردم.
سبط بن جوزى به نقل از ابن سیرین گوید: پانصد سال پیش از بعثت پیامبر(ص) سنگى به زبان سریانى پیدا شد که ترجمهعربى آن چنین بود: أرتجوا امّة قتلت حسیناً شفاعة جدّه یوم الحساب؛ آیا قاتلان حسین(ص) در روز قیامت از جدّش امید شفاعت دارند؟
خوارزمى از یکى از رهبران بنى سلیم نقل مىکند که گفت: بزرگان ما براى ما چنین نقل کردهاند: بر یکى از کنیسههاى روموارد شدیم. در دیوارش صخرهاى دیدم که در آن چنین نوشته بود: آیا امتى که حسین را کشته است در روز قیامت به شفاعت جدّش امید دارد؟
نه به خدا سوگند، براى آنها شفیعى نیست؛ و آنان در قیامت در عذاب هستند.
ما به یکى از بزرگان کنیسه گفتیم: از چه زمانى این نوشته در اینجا هست؟ گفت: سیصد سال پیش از بعثت پیامبر شما.
در برخى کتابها آمده است که ششصد سال پیش از مبعث رسول خدا(ص) این شعر در اینجا یافت شده است.
«زرندى» از «سلیمان بن یسار» نقل مىکند: سنگى یافت شد که بر آن نوشته شده بود:ناگزیر فاطمه(ع) در قیامت باز مىگردد، در حالى که پیراهنش به خون حسین(ع) آغشته است؛ واى بر کسى که در روزقیامت، چون در صور دمیده شود، شفیعانش دشمنش باشند.
مهمّتر از همه اینها در عهد جدید و قدیم مطالبى آمده است که بر امام حسین(ع) انطباق دارد. استاد شیخ احمد الواسطى که خود آشنا به زبان عبری است درکتاب ارزشمند «اهل البیت فى الکتاب المقدس» مىنویسد:
یوحنا از قربانى کربلا خبر مىدهد
در سفر یوحنا آمده است:
کى أتّا نشحطتا
فى بدمخا قانیتا لإیلوهیم
من کل مشبحا فى لا شون فى کل عم فى گوى
فى ایریه فا اشمع
قول ملاخیم ربیم
قورئیم عوشیر فى حاخما
فى گبورها فى هدار کافود فى براخا
تو آنى که قربانى شدى
و خون پاکت را براى بیدارى اقوام و ملّتها
به عنوان قربانى، تقدیم پیشگاه پروردگار کردى
این کشته
به مجد و عزّت و کرامت ابدى خواهد رسید
چرا که او
تجسّم عالى قهرمانى و فداکارى است.
متن عبرى، از خلال آنچه بر زبان یوحنا جارى شده است، به امام حسین(ع) اشاره دارد؛ مبنى بر اینکه او قربانىاى است کهجان خود و اهل بیتش را به خاطر خداوند فدا کرد؛ و او در طول گذشت روزگاران و نسلها به مجد و عزّت خواهد رسید. اینمعنا از تحلیل لغوى متن عبرى بر مىآید: نشحطتا، اسم فاعل از فعل شاحط به معناى : سر برید و کشت مىباشد. فعل قانیتادر عبارت بَدِمْخا قا نیتا در اصل قانا به معناى خرید و تا در قانیتا، تاى مخاطب است؛ و کل عبارت تأکید دیگرى است براینکه قربانى خونش را به ازاى نزدیکى به خداوند و کسب رضایت او مىفروشد. آنگاه به نکته دیگرى اشاره مىکند و آن ایناست که قربانى تقدیم شده به وسیله حسین(ع)، متعلق به همه اقوام و ملتها با زبانها و نژادهاى گوناگون است. آنجا کهمىگوید: (من کل مشبحا و لاشون و عمّ و گوى). آن گاه با عبارت (فى اشمع قول ملاخیم ربیم قورئیم عوشر فى حاخمافىگبورا فى هدار کافود) ، تأکید مىورزد که خداوند مجد و کرامت و عزّت را نصیب سید الشهدا(ع) خواهد کرد. این عبارتها برسید الشهدا(ع)، قربانى کربلا، انطباق دارد؛ زیرا او تنها کس در میان همه شهیدان تاریخ است که این ویژگىها را دارا مىباشد.
أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مىدهد
در سفر ارمیا آمده است:
فى هیوم هَهو کاشلوا
فى نافلوا تسافوناعل ید نهر فرات
فى آکلا حیرب
فى سابعا
فى راوتا من دمام
کى زبیح لأدوناى یهفا
تسفاؤوت با ایرتس
تسافون إل نهر فرات
در آن روز کشتگان در معرکه مىافتند
در نزدیکى نهر فرات
و نیزهها و شمشیرها سیر و سیراب مىشوند
از خونهایى که در میدان نبرد جارى مىگردد
به سبب کشتار ربّ الجنود در زمین
واقع در شمال نهر فرات
متنى که ارمیا از آن خبر مىدهد، به روشنى کامل از قربانگاه طف در کربلاى حسین(ع) پرده بر مىدارد. تحلیل لغوىنشاندهنده سختى حوادث آن روز است. آنجا که کشتگان در میدان نبرد مىافتند: (کاشلوا فى نافلوا)؛ در شمال نهر فرات:(تسافونا عل ید نهر فرات).
آن گاه بر این نکته تأکید مىورزد که شمشیرها و نیزهها از خونهایى که در میدان نبرد مىریزد سیر و سیراب مىشود: (فى آکلاحیرب فى سابعا فى راوتا من دمّام)؛ و بار دوّم اشاره مىکند که این کشتار در شمال نهر فرات اتفاق مىافتد: (تسافون إل نهر فرات).اینکه ارمیا از سقوط شهیدان و سیراب شدن شمشیرها از خون آنها در زمینى واقع بر نهر فرات خبر مىدهد به روشنى دلالتدارد بر اینکه آن سرزمین کربلا است. چرا که عبیداللّه زیاد چون عمر سعد را در رأس سپاه فرستاد، در جایى در کنار فرات بهنام کربلا به حسین بر خورد؛ پس او را از آن منع کردند و میان او و آب حایل گشتند. این دو متن واخبارى که درباره حوادثکربلا و پیش آمدهاى سیّد الشهدا(ع) در آنها آمده است، با آنچه از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) درباره مظلومیت حسین( ع) واشاره به قتل وى در دوران کودکىاش نقل شده است مطابقت دارد.