سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/20
12:3 صبح

امام حسین(ع) در کتاب مقدس

بدست دست نوشت در دسته

محمدامین پورامینی

رسالت انقلاب حسینى به طایفه، ملّت و یا زمان خاصى منحصر نمى‏شود. از این رو مى‏بینیم که مرتکبان و مسبّبان این فاجعه بزرگ تنها از سوى مسلمانان مورد تنفر و مخالفت قرار نمى‏گیرند، بلکه همه آزادگان‏جهان در طول روزگار از آنان بیزارى مى‏جویند؛ و از آن جمله برخى اهل کتاب حاضر در مجلس یزید بودند، جای دارد به برخی از ریشه های این مسئله نظری بیفکنیم.

این درست است که عمق فاجعه و تراژدى طلب مى‏کند که هر انسان آزاده‏اى در برابرش‏ موضع روشن، عالى و استوار بگیرد. اما در اینجا ریشه‏هاى مسأله به مطالبى باز مى‏گردد که در آثار و کتاب‏هاى اهل کتاب‏درباره واقعه کربلا آمده است.

«سالم بن ابى جعده» از «کعب الاحبار» نقل مى‏کند که گفت: در کتاب ما آمده است که مردى از فرزندان محمد رسول الله(ص)کشته مى‏شود و هنوز عرق چارپایان یارانش خشک نمى‏شود که به بهشت در مى‏آیند و دست در گردن حور العین مى‏اندازند.در این هنگام حسن(ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او این است؟ گفت: نه. سپس حسین(ع) بر ما گذشت و ما گفتیم: آیا او این‏است؟ گفت: آرى.

در «کامل الزیارة» از «خالد ربعى» نقل شده است که گفت: کسى که از کعب شنیده بود برایم چنین نقل کرد: نخستین کسى که قاتل‏حسین(ع) را لعنت کرد ابراهیم خلیل الرحمن بود. خودش او را لعن کرد و از فرزندانش نیز عهد و پیمان گرفت که او را لعن‏ کنند. سپس موسى بن عمران او را لعن کرد و امّتش را نیز به این کار فرمان داد. سپس داود او را لعن کرد و بنى اسرائیل را به این‏کار فرمان داد. سپس عیسى او را لعن کرد و فراوان مى‏گفت: اى بنى اسرائیل قاتلش را لعنت کنید؛ و اگر روزگارش را درک‏کردید از یارى او باز مایستید. زیرا هر کس با او شهید شود گویى که با پیامبران در جنگ پیشروى کرده است... گویا من به بارگاهش مى‏نگرم.هیچ پیامبرى نبود مگر اینکه کربلا را زیارت کرد و کنارش ایستاد و گفت: تو بقعه‏اى هستى با خیر فراوان و ماه تابان در تومدفون مى‏شود.

خوارزمى نقل مى‏کند که وقتى کعب الاخبار در روزگار عمر بن خطاب مسلمان شد به مدینه آمد. مردم شهر از او درباره‏حوادث روزگار آخر الزمان مى‏پرسیدند و او در پاسخ آنها مى‏گفت: بزرگ‏ترین آنها درگیرى خونینى است که هرگز فراموش‏نمى‏شود؛ و آن همان فسادى است که خداى متعال در کتاب شما از آن یاد کرده و فرموده است: تباهى در خشکى و دریاآشکار گردید. تبهکارى با هابیل به دست قابیل آغاز گردید و با قتل حسین بن على(ع) پایان مى‏پذیرد. سپس کعب گفت:شاید قتل حسین را آسان مى‏گیرید، آیا نمى‏دانید که در روز قتل او درهاى همه آسمانها گشوده مى‏شود و به آسمان اجازه داده‏ مى‏شود که خود تازه بگرید؟ وقتى دیدیدکه سرخى از شرق و غرب آسمان برآمده است، بدانید که براى حسین(ع) مى‏گرید.به او گفتند: اى ابا اسحاق چرا آسمان براى پیامبران پیشین و فرزندانشان و براى کسانى که از حسین(ع) بهتر بودند چنین‏نمى‏کند؟ او جواب داد: واى بر شما قتل حسین(ع) کارى است بس بزرگ، چرا که او پسر دختر بهترین پیامبران است و او راآشکارا و ظالمانه به قتل مى‏رسانند و سفارش رسول خدا(ص) را درباره‏اش رعایت نمى‏کنند، در حالى که از نسل پیامبر(ص) و پاره تن اوست و با دریایى از اندوه در کربلا کشته مى‏شود.
ابن کثیر گوید: از کعب الاحبار روایاتى درباره کربلا نقل شده است.


«رأس الجالوت» گفته است: من مى‏شنیدم که فرزند یکى از پیامبران در کربلا کشته مى‏شود. چون به این سرزمین مى‏رسیدم،چارپایم چنان مى‏دوید که من جا مى‏ماندم! اما پس از کشته شدن حسین(ع) به آرامى حرکت مى‏کردم.
سبط بن جوزى به نقل از ابن سیرین گوید: پانصد سال پیش از بعثت پیامبر(ص) سنگى به زبان سریانى پیدا شد که ترجمه‏عربى آن چنین بود: أرتجوا امّة قتلت حسیناً شفاعة جدّه یوم الحساب؛ آیا قاتلان حسین(ص) در روز قیامت از جدّش امید شفاعت دارند؟

خوارزمى از یکى از رهبران بنى سلیم نقل مى‏کند که گفت: بزرگان ما براى ما چنین نقل کرده‏اند: بر یکى از کنیسه‏هاى روم‏وارد شدیم. در دیوارش صخره‏اى دیدم که در آن چنین نوشته بود: آیا امتى که حسین را کشته است در روز قیامت به شفاعت جدّش امید دارد؟
نه به خدا سوگند، براى آنها شفیعى نیست؛ و آنان در قیامت در عذاب هستند.
ما به یکى از بزرگان کنیسه گفتیم: از چه زمانى این نوشته در اینجا هست؟ گفت: سیصد سال پیش از بعثت پیامبر شما.

در برخى کتاب‏ها آمده است که ششصد سال پیش از مبعث رسول خدا(ص) این شعر در اینجا یافت شده است.
«زرندى» از «سلیمان بن یسار» نقل مى‏کند: سنگى یافت شد که بر آن نوشته شده بود:ناگزیر فاطمه(ع) در قیامت باز مى‏گردد، در حالى که پیراهنش به خون حسین(ع) آغشته است؛ واى بر کسى که در روزقیامت، چون در صور دمیده شود، شفیعانش دشمنش باشند.

مهمّ‏تر از همه اینها در عهد جدید و قدیم مطالبى آمده است که بر امام حسین(ع) انطباق دارد. استاد شیخ احمد الواسطى که خود آشنا به زبان عبری است درکتاب ارزشمند «اهل البیت فى الکتاب المقدس» مى‏نویسد:

یوحنا از قربانى کربلا خبر مى‏دهد
در سفر یوحنا آمده است:
کى أتّا نشحطتا
فى بدمخا قانیتا لإیلوهیم‏
من کل مشبحا فى لا شون فى کل عم فى گوى‏
فى ایریه فا اشمع‏
قول ملاخیم ربیم‏
قورئیم عوشیر فى حاخما
فى گبورها فى هدار کافود فى براخا

تو آنى که قربانى شدى‏
و خون پاکت را براى بیدارى اقوام و ملّتها
به عنوان قربانى، تقدیم پیشگاه پروردگار کردى‏
این کشته‏
به مجد و عزّت و کرامت ابدى خواهد رسید
چرا که او
تجسّم عالى قهرمانى و فداکارى است.

متن عبرى، از خلال آنچه بر زبان یوحنا جارى شده است، به امام حسین(ع) اشاره دارد؛ مبنى بر اینکه او قربانى‏اى است که‏جان خود و اهل بیتش را به خاطر خداوند فدا کرد؛ و او در طول گذشت روزگاران و نسل‏ها به مجد و عزّت خواهد رسید. این‏معنا از تحلیل لغوى متن عبرى بر مى‏آید: نشحطتا، اسم فاعل از فعل شاحط به معناى : سر برید و کشت مى‏باشد. فعل قانیتادر عبارت بَدِمْخا قا نیتا در اصل قانا به معناى خرید و تا در قانیتا، تاى مخاطب است؛ و کل عبارت تأکید دیگرى است براینکه قربانى خونش را به ازاى نزدیکى به خداوند و کسب رضایت او مى‏فروشد. آنگاه به نکته دیگرى اشاره مى‏کند و آن این‏است که قربانى تقدیم شده به وسیله حسین(ع)، متعلق به همه اقوام و ملتها با زبانها و نژادهاى گوناگون است. آنجا که‏مى‏گوید: (من کل مشبحا و لاشون و عمّ و گوى). آن گاه با عبارت (فى اشمع قول ملاخیم ربیم قورئیم عوشر فى حاخمافى‏گبورا فى هدار کافود) ، تأکید مى‏ورزد که خداوند مجد و کرامت و عزّت را نصیب سید الشهدا(ع) خواهد کرد. این عبارت‏ها برسید الشهدا(ع)، قربانى کربلا، انطباق دارد؛ زیرا او تنها کس در میان همه شهیدان تاریخ است که این ویژگى‏ها را دارا مى‏باشد.

أرمیا از قربانگاه کربلا خبر مى‏دهد
در سفر ارمیا آمده است:
فى هیوم هَهو کاشلوا
فى نافلوا تسافوناعل ید نهر فرات‏
فى آکلا حیرب‏
فى سابعا
فى راوتا من دمام‏
کى زبیح لأدوناى یهفا
تسفاؤوت با ایرتس‏
تسافون إل نهر فرات

در آن روز کشتگان در معرکه مى‏افتند
در نزدیکى نهر فرات‏
و نیزه‏ها و شمشیرها سیر و سیراب مى‏شوند
از خون‏هایى که در میدان نبرد جارى مى‏گردد
به سبب کشتار ربّ الجنود در زمین‏
واقع در شمال نهر فرات‏

متنى که ارمیا از آن خبر مى‏دهد، به روشنى کامل از قربانگاه طف در کربلاى حسین(ع) پرده بر مى‏دارد. تحلیل لغوى‏نشاندهنده سختى حوادث آن روز است. آنجا که کشتگان در میدان نبرد مى‏افتند: (کاشلوا فى نافلوا)؛ در شمال نهر فرات:(تسافونا عل ید نهر فرات).

آن گاه بر این نکته تأکید مى‏ورزد که شمشیرها و نیزه‏ها از خون‏هایى که در میدان نبرد مى‏ریزد سیر و سیراب مى‏شود: (فى آکلاحیرب فى سابعا فى راوتا من دمّام)؛ و بار دوّم اشاره مى‏کند که این کشتار در شمال نهر فرات اتفاق مى‏افتد: (تسافون إل نهر فرات).اینکه ارمیا از سقوط شهیدان و سیراب شدن شمشیرها از خون آنها در زمینى واقع بر نهر فرات خبر مى‏دهد به روشنى دلالت‏دارد بر اینکه آن سرزمین کربلا است. چرا که عبیداللّه زیاد چون عمر سعد را در رأس سپاه فرستاد، در جایى در کنار فرات به‏نام کربلا به حسین بر خورد؛ پس او را از آن منع کردند و میان او و آب حایل گشتند. این دو متن واخبارى که درباره حوادث‏کربلا و پیش آمدهاى سیّد الشهدا(ع) در آنها آمده است، با آنچه از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) درباره مظلومیت حسین( ع) واشاره به قتل وى در دوران کودکى‏اش نقل شده است مطابقت دارد.

http://baztab.com/news/58976.php